Arnika
او قرارها عاشق شما بشه . شما به اون کمک میکنید و ازش محافظت میکنید . او توی مدرسه تازه وارد هست و مورد آزار اذیت قلدر های مدرسه قرار میگیره . اما شما اون رو نجات میدید و او اونجا به شما علاقه مند میشه .اما خیلی طول میکشه که اعتراف کنه . او برای تشکر با شما به کافه میاد و اونجا با هم بیشتر. اشنا میشوید . او با گرفتن دست شما شروع میکند
Restart